اسلایدر

السلام علیک یا سلطان خراسان

السلام علیک یا سلطان خراسان
کرامات امام هشتم
قالب وبلاگ

 

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري هشتم

کوري و فقر


شخصي بود به نام محمدرضا كه بواسطه كوري شغلي نداشت و به فقر گرفتار بود دختري داشت كه روزها دست پدر را ميگرفت و راه ميبرد و بعضي اشخاص از روي ترحم به او پول ميدادند او مي گفت: يك روز در بست بالا خيابان، مردي به من رسيد و گفت هرگاه اين دختر را به عنوان خدمتكار به من بدهي ميپذيرم. جوابش را نگفتم ولي سخن او در دل من اثر كرد و محزون شدم به امام رضا (ع) عرض كردم يا مرگ يا شفا و با دل شكسته به صحن عتيق وارد شدم ناگاه متوجه شدم كه اندكي صحن مطهر را ميبينم تعجب كردم در گوشهاي نشستم و گريه كردم پس از دقايقي متوجه شدم كه همه چيز و همه جا را ميبينم پس برخاستم و به دخترم گفتم كه همه جا را ميبينم دخترم باور نكرد لذا شروع كردم به دويدن آنگاه با دخترم از صحن خارج شديم.

(كرامات رضويه ج 1 ص 191)

 

گرماب


امام (ع) ‌به گرمابه رفت. شخصي به ايشان گفت: اي مرد! مرا شست و شوي ده و حضرت او را شست و شوي داد. در اين هنگام، مردم، حضرت را به او معرفي كردند پس آن مرد از جسارت خود به عذرخواهي افتاد ولي حضرت خاطر او را آرامش بخشيد و همچنان وي را شست و شوي ميداد.

(بحارالانوار – ص 49).

 

گفتن نام خدا با صلوات


امام رضا (ع) فرمود : مراد از اين آيه اين است كه هرگاه نام پروردگار متعال بر زبان آمد‌، بر محمد وآل محمد (ص) درود وصلوات بفرستد.

 

گنجشك


در بستاني که متعلق به حضرت بود با ايشان بودم. ناگاه گنجشكي آمد مقابل آن حضرت بر زمين وشروع كرد به سر و صدا کردن و اضطراب كردن، حضرت به من فرمود اي فلاني مي داني كه اين پرنده چه ميگويد؟ گفتم: نه فرمود ميگويد كه ماري ميخواهد جوجههاي مرا بخورد پس اين عصا را بردار و مار را بكش، سليمان گفت عصا بر دست گرفتم داخل بيت شدم مار را ديدم و او را کشتم.

(منتهي الامال ج 2 ص 363).

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 13:38  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري هفتم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري هفتم

صحن كهنه


كه آن مرحوم فرمود در اوايل تشرفم به مشهد مقدس وقتي در صحن كهنه بودم ناگاه متوجه شدم كه هيچ كس در صحن نيست ديدم كه از در صحن طرف پايين خيابان بسياري از درندگان مانند شير و گرگ و ... و گزندگان مثل مار و عقرب و حشرات مثل پشه و مگس و ... ميآيند و انسان ميان ايشان بسيار كم بود لكن ديدم دست مبارك امام هشتم (ع) بالاي سر تمامي آنها بود و همه از زير دست آن حضرت ميروند پس چون به حال طبيعي خود برگشتم دانستم ما مردم به هر صفتي از صفات بد باشيم باز لطف و مرحمت و عنايت امام رضا (ع) شامل ما ميشود لذا مجاورت آن بزرگوار را اختيار كردم.

(كرامات رضويه ج 2).

 

ضربات شمشيرها و سلامتى جسم


هرثمه يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام است ، حكايت كند:
روزى به قصد ديدار مولايم ، حضرت رضا عليه السلام به طرف منزل آن بزرگوار حركت كردم ، وقتى نزديك منزل آن حضرت رسيدم ، سر و صداى مردم را شنيدم كه مى گفتند: امام رضا عليه السلام وفات يافته است .
در اين هنگام ، يكى از غلامان ماءمون به نام صُبيح ديلمى - كه در واقع از علاقه مندان به حضرت بود - را ديدم كه حكايت عجيبى را به عنوان محرمانه برايم بازگو كرد.
گفت : ماءمون مرا به همراه سى نفر از غلامانش ، نزد خود احضار كرد، چون به نزد او وارد شديم ، او را بسيار آشفته و پريشان ديديم و جلويش ، شمشيرهاى تيز و برهنه نهاده شده بود.
ماءمون با هر يك از ما به طور جداگانه و محرمانه سخن گفت و پس از آن كه از همه ما عهد و ميثاق گرفت كه رازش را فاش نكنيم و آنچه دستور داد بدون چون و چرا انجام دهيم ، به هر نفر يك شمشير داد.
و سپس گفت : همين الا ن كه نزديك نيمه شب بود به منزل علىّ ابن موسى الرّضا عليهما السلام داخل شويد و در هر حالتى كه او را يافتيد، بدون آن كه سخنى بگوئيد، حمله كنيد و تمام پوست و گوشت و استخوانش را درهم بريزيد و سپس او را در رختخوابش وا گذاريد؛ و شمشيرهايتان را همان جا پاك كنيد و سريع نزد من آئيد، كه براى هر كدام جوائز و هداياى ارزنده اى در نظر گرفته ام .
صُبيح گفت : چون وارد اتاق حضرت امام رضا عليه السلام شديم ، ديديم كه در رختخواب خود دراز كشيده و مشغول گفتن كلمات و أ ذكارى بود.
ناگاه غلامان به طرف حضرت حمله كردند، ليكن من در گوشه اى ايستاده و نگاه مى كردم .
پس از آن كه يقين كردند كه حضرت به قتل رسيده است ، او را در رختخوابش قرار دادند؛ و سپس نزد ماءمون بازگشتند و گزارش كار خود را ارائه دادند.
صبح فرداى همان شب ، ماءمون با حالت افسرده و سر برهنه ، دكمه هاى لباس خود را باز كرد و در جايگاه خود نشست و اعلام سوگوارى و عزا كرد.
و پس از آن ، با پاى برهنه به سوى اتاق حضرت حركت كرد تا خود، جريان را از نزديك ببيند.
و ما نيز همراه ماءمون به راه افتاديم ، چون نزديك حجره امام عليه السلام رسيديم ، صداى همهمه اى شنيديم و بدن ماءمون به لرزه افتاد و گفت : برويد، ببينيد چه كسى داخل اتاق او است ؟!
صبيح گويد: چون وارد اتاق شديم ، حضرت رضا عليه السلام را در محراب عبادت مشغول نماز و دعا ديديم .
و چون خبر زنده بودن حضرت را براى ماءمون بازگو كرديم ، لباس هاى خود را تكان داد و دستى بر سر و صورت خود كشيد و گفت : خدا شما را لعنت كند، به من دروغ گفتيد و حيله كرديد، پس از آن ماءمون گفت : اى صبيح ! ببين چه كسى در محراب است ؟
و آن گاه ماءمون به سراى خود بازگشت .
وقتى وارد اتاق حضرت شدم ، فرمود: اى صبيح ! تو هستى ؟
گفتم : بلى ، اى مولا و سرورم ! و سپس بيهوش روى زمين افتادم .
امام عليه السلام فرمود: برخيز، خداوند تو را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد، آن ها مى خواهند نور خدا را خاموش كنند؛ ولى خداوند نگهدارنده حجّت خود مى باشد.
و بعد از آن كه نزد ماءمون آمدم ، او را بسيار غضبناك ديدم به طورى كه رنگ چهره اش سياه شده بود، جريان را بيان كردم ، بعد از آن مأ مون لباس هاى خود را عوض كرد و با حالت عادى بر تخت خود نشست .
هرثمه گويد: با شنيدن اين جريان حيرت انگيز، شكر خدا را به جاى آوردم و بر مولايم وارد شدم ، چون حضرت مرا ديد فرمود: اى هرثمه ! آنچه صُبيح برايت گفت ، براى كسى بازگو نكن ؛ مگر آن كه از جهت ايمان و معرفت نسبت به ما اهل بيت مورد اطمينان باشد.
و سپس افزود: حيله و مكر آن ها نسبت به ما كارساز نخواهد بود تا زمانى كه اءجل و مهلت الهى فرا رسد.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 13:6  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري ششم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري ششم

زندگي ظاهر


تاريخ در توصيف شمايل و وضع ظاهر او نقل از اين دارد كه او فردي معتدل القامه، با چهره و صورتي گندمگون و زيبا با محاسني انبوه و آراسته، با چشماني درشت و جذاب و شبيه ترين فرد به رسول خدا (ص) بود. درروابط بامردم نگاهي توأم با متانت و مهر داشت و با چهرهاي گشاده با آنان برخورد مينمود آنچنان كه افراد جرأت مييافتند حرف و سخن خود را با او در ميان نهند.

 

زندگي و خدمات امام


امام را در آوردن به ايران رنجي عظيم بود و عظيمتر از آن قبول و لايتعهدي مأمون» كه دوست ودشمن از آن سوء استفاده ميكردند و توجيه آن براي افراد معترض كاري دشوار بود. او از اين رنج و زحمت آفريني ناراضي بود. ميخواستند او را بدنام كنند و با جرائم و انحرافات خود را بامشروعيت امام بپوشانند ودشمن در اين امر مصر بودبعضي افراد دوست هم جداً از امام گله داشتند كه او چرا در وادي حكومت افتاد و چرابا آن همه عظمت و شأن وليعهدي مأمون را پذيرا شد. تنها عبادات و راز و نيازها» تهجدها و سخن گفتن با خداوند بود كه او را دلگرم ميكرد.

 

زيارت معصومين و شادى مؤ من در عرفه


مرحوم شيخ مفيد و ديگر بزرگان ، به نقل از علىّ بن اءسباط كه يكى از اصحاب و دوستان حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است ، حكايت كنند:
روز عيد عرفه جهت زيارت و ديدار مولايم ، حضرت ابوالحسن ، امام رضا عليه السلام حركت كردم ؛ چون به منزل حضرت وارد شدم و نشستم ، پس ‍ از لحظاتى مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: الاغِ مرا آماده كن تا بيرون برويم .
وقتى الاغ را آماده كردم ، امام عليه السلام سوار بر آن شد و سپس به سمت قبرستان بقيع جهت زيارت قبر شريف مادرش ، حضرت فاطمه زهراءعليها السلام حركت كرد و من نيز همراه سرور و مولايم به راه افتادم .
پس هنگامى كه وارد قبرستان بقيع شديم ، خدمت حضرتش عرضه داشتم : اى سرور و مولايم ! چه كسانى را قصد كنم و چگونه سلام گويم ؟
حضرت فرمود: بر مادرم ، فاطمه زهراء عليها السلام و بر دو فرزندش ، حسن و حسين ، همچنين بر علىّ بن الحسين ، زين العابدين و محمّد بن علىّ، باقرالعلوم و جعفر بن محمّد، صادق آل محمّد، و بر پدرم ، موسى بن جعفر (صلوات اللّه و سلامه عليهم اجمعين )، سلام بده و ايشان را با كلماتى زيبا و مناسب زيارت كن .
پس من نيز بر يكايك آن بزرگان معصوم ، سلام و تحيّت فرستادم و چون زيارت امام رضا عليه السلام پايان يافت ، به سمت منزل بازگشتيم .
در بين راه به حضرت اظهار داشتم : ياابن رسول اللّه ! اى سرور و مولايم ! من تهى دست و درمانده هستم و چيزى در اختيار ندارم كه بتوانم به افراد خانواده ام عيدى دهم و آن ها را در اين روز و عيد عزيز دلشاد و خوشحال گردانم .
امام عليه السلام پس از شنيدن سخن و درخواست من ، با چوب دستى خود - كه همراه داشت - خطّى روى زمين كشيد؛ و سپس خم شد و قطعه طلائى را - كه قريب يكصد دينار ارزش آن بود - برداشت و به من عنايت نمود.
من با گرفتن آن هديه خوشحال شدم و توانستم نيازهاى خود و خانواده ام را تاءمين نمايم.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 12:9  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري پنجم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري پنجم

درس پيشوا شناسى


روزى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام در جمع عدّه اى از دوستان و اصحاب خود فرمود: امام و پيشواى جامعه داراى علائم و نشانه هائى است ، كه برخى از آن عبارت است :
از تمامى افراد بايد عالم تر و آگاه تر باشد، در حكومت و قضاوت باتدبير و قاطع باشد، پرهيزكار و متّقى ، حليم و صبور، شجاع و قوىّدل ، سخاوتمند و كريم باشد، و نيز در برابر خداوند عابد و در برابر بندگان فروتن باشد.
ختنه شده و پاك و نظيف تولّد يابد، هنگام تولّد از رحم مادر، شهادت بر يگانگى خدا و رسالت رسول خدا دهد.
همچنان كه از جلو مى بيند و متوجّه مى شود، از پشت سر نيز متوجّه گردد، سايه نداشته باشد، در خواب محتلم نشود، چشم او هنگام خواب همانند ديگران نمى بيند؛ ولى قلبش متوجّه و آگاه است ، از غيب با او حديث و سخن گفته مى شود، زره رسول اللّه صلى الله عليه و آله اندازه او و بر قامت او راست مى آيد.
روى زمين اثرى از بول و غايط او بر جاى نماند، چون خداوند زمين را به بلعيدن آن امر كرده است ، عرق و بوى او از مشك و عنبر خوشبوتر است ، نسبت به مردم در نفوس و اموالشان اولويّت دارد؛ و از هركس به مردم دلسوزتر و مهربان تر؛ و نيز نسبت به آنها متواضع باشد، خود مُجرى دستورات الهى ؛ و نيز واداركننده مردم بر اجراى اوامر و نواهى خداوند است .
دعاى او مستجاب مى باشد و چنانچه دعا كند كه صخره اى متلاشى شود همان خواهد شد، سلاح و شمشير ذوالفقار حضرت رسول صلى الله عليه و آله ، همچنين صحيفه اى كه در آن نام تمامى پيروانشان و نيز صحيفه اى كه نام همه قاتلين و دشمنانشان در آن ثبت گرديده ، نزد او موجود خواهد بود.
و يه عنوان اين كه او امام و خليفه رسول اللّه صلوات اللّه عليه مى باشد، سه كتاب مهمّ ديگر نزد او مى باشد، كه عبارتند از:
كتاب حامعه ، كه طول آن هفتاد ذراع (حدود 35 متر) مى باشد و تمام نيازمنديهاى انسانها در تمام امور و مسائل ، در آن موجود است .
كتاب جفر اكبر و اصغر، كه تمام علوم و حدود و ديات در آن مذكور است .
مصحف و كتابنامه شريف حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مى باشد.
همچنين آورده اند:
روزى از روزها يكى از رؤ سا و سران واقفيّه به نام حسين بن قياما به حضور حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام رسيد و اظهار داشت : آيا تو امام و حجّت خدا هستى ؟
امام عليه السلام فرمود: بلى ، حسين گفت : من شهادت و گواهى مى دهم بر اين كه تو امام نمى باشى .
حضرت لحظاتى سر خويش را به زير افكند و سپس سر خود را بلند نمود و فرمود: دليل تو چيست كه مى گوئى من امام نيستم ؟
حسين گفت : چون امام جعفر صادق عليه السلام فرموده است : حجّت خدا عقيم نخواهد بود، و شما در اين موقعيّت سنّى بدون فرزند پسر مى باشى .
حضرت رضا عليه السلام باز لحظاتى طولانى تر از قبل ، سر خويش را پائين انداخت و پس از آن سر خود را بالا گرفت و فرمود: من خداوند متعال را شاهد و گواه قرار مى دهم بر اين كه به همين زودى داراى فرزند پسرى خواهم شد.
راوى - به نام عبدالرّحمن بن ابى نجران - گويد: من نيز در آن مجلس حضور داشتم و چون اين سخن را از امام رضا عليه السلام شنيدم ، تاريخ آن را ثبت كردم و هنوز مدّت يك سال سپرى نشده بود كه حضرت داراى فرزندى پسر به نام ابوجعفر، محمّد بن علىّعليهما السلام شد.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 11:48  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري چهارم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري چهارم

حفظ آبرو در سخاوت


مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از يسع بن حمزه - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت نمايد:
روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسيارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم ، كه پيرامون مسائل حلال و حرام از آن حضرت پرسش ‍ مى كردند و حضرت جواب يكايك آن ها را به طور كامل و فصيح بيان مى فرمود.
در اين ميان ، شخصى بلند قامت وارد شد؛ و پس از اداء سلام ، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من از دوستان شما و از علاقه مندان به پدران بزرگوار و عظيم الشّاءن شما اهل بيت مى باشم ؛ و اكنون مسافر مكّه معظّمه هستم ، كه پول و آذوقه سفر خود را از دست داده ام ؛ و در حال حاضر چيزى برايم باقى نمانده است كه بتوانم به ديار و شهر خود بازگردم .
چناچه مقدور باشد، مرا كمكى نما تا به ديار و وطن خود مراجعت نمايم ؛ و چون مستحقّ صدقه نيستم ، هنگام رسيدن به منزل خود آنچه را كه به من لطف نمائيد، از طرف شما به فقراء، در راه خدا صدقه مى دهم ؟
حضرت فرمود: بنشين ، خداوند مهربان ، تو را مورد رحمت خويش قرار دهد و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مسئله هاى ايشان را بيان فرمود.
هنگامى كه مجلسِ بحث و سؤ ال و جواب به پايان رسيد و مردم حركت كرده و رفتند، من و سليمان جعفرى و يكى دو نفر ديگر نزد حضرت باقى مانديم .
امام عليه السلام فرمود: اجازه مى دهيد به اندرون روم ؟
سليمان جعفرى گفت : قدوم شما مبارك باد، شما خود صاحب اجازه هستيد.
بعد از آن ، حضرت از جاى خود برخاست و به داخل اتاقى رفت ؛ و پس از آن كه لحظاتى گذشت ، از پشت در صدا زد و فرمود: آن مسافر خراسانى كجاست ؟
شخص خراسانى گفت : من اين جا هستم .
حضرت دست مبارك خويش را از بالاى درب اتاق دراز نمود و فرمود: بيا، اين دويست درهم را بگير و آن را كمك هزينه سفر خود گردان و لازم نيست كه آن را صدقه بدهى .
پس از آن ، امام عليه السلام فرمود: حال ، زود خارج شو، كه همديگر را نبينيم .
چون مسافر خراسانى پول ها را گرفت ، خداحافظى كرد و سپس از منزل حضرت بيرون رفت ، امام عليه السلام از آن اتاق بيرون آمد و كنار ما نشست .
سليمان جعفرى اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! جان ما فدايت باد، چرا چنين كردى و خود را مخفى نمودى ؟!
حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام فرمود: چون نخواستم كه آن شخص غريب نزد من سرافكنده گردد و احساس ذلّت و خوارى نمايد.
سپس در ادامه فرمايش خود افزود: آيا نشنيده اى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: هركس خدمتى و يا كار نيكى را دور از چشم و ديد ديگران انجام دهد، خداوند متعال ثواب هفتاد حجّ به او عطا مى نمايد؛ و هركس كار زشت و قبيحى را آشكارا انجام دهد، خوار و ذليل مى گردد.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 11:26  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري سوم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري سوم

تعيين اُجرت قبل از كار


مرحوم كلينى به نقل از سليمان بن جعفر حكايت كند:
روزى به همراه حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام جهت انجام كارى از منزل بيرون رفته بوديم .
پس از پايان آن كار، هنگامى كه خواستم به منزل خود مراجعت نمايم ، حضرت فرمود: امشب همراه من بيا تا به منزل ما برويم و شب را ميهمان ما باش .
من نيز دعوت حضرت رضا عليه السلام را پذيرفتم ، وقتى خواستيم وارد منزل شويم ، يكى ديگر از اصحاب به نام مُعتّب نيز همراه ما آمد.
همين كه داخل منزل رفتيم ، متوجّه شديم كه غلامان حضرت مشغول ساختن جايگاهى آغول براى حيوانات هستند و در بين آن ها مردى سياه چهره ، به عنوان كارگر گِل تهيّه مى كند و به دست ديگران مى دهد.
امام رضا عليه السلام سؤ ال نمود: اين شخص كيست ؟
جواب دادند: اين شخص ما را كمك مى كند؛ و ما نيز آخر كار چيزى به او مى دهيم .
حضرت فرمود: آيا براى او معيّن كرده ايد، كه مزدش چقدر باشد؟
در پاسخ به حضرت گفتند: خير، هر چه به او بدهيم ، قبول دارد و راضى است .
حضرت با شنيدن اين پاسخ ، بسيار عصّبانى و خشمناك گرديد و خواست با آن ها برخورد نمايد.
من جلو رفتم و عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! چرا ناراحت شُديد، چرا اين چنين برخورد مى كنى ؟!
امام عليه السلام فرمود: چندين مرتبه به آن ها تذكّر داده ام كه اين چنين عمله و كارگر نياورند، مگر آن كه قبل از شروع به كار، با او تعيين اُجرت نمايند.
پس از آن ، حضرت افزود: چنانچه با كارگر قبل از شروع كار تعيين اجرت نكنى ، اگر چه چند برابر مزدش را هم به او بدهى ، باز هم ناراضى است و ممكن است خود را طلبكار بداند.
ولى چنانچه با او تعيين اجرت شد، وقتى مزد خود را بگيرد، تشكّر مى كند از اين كه تمام مزد خود را بدون كم و كاستى گرفته ؛ و اگر مختصرى هم بر مزدش اضافه كنى آن را محبّت و لطف مى داند و اين محبّت را هرگز فراموش نمى كند.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 11:18  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوي سري دوم

حكايات رضوي

حكايات رضوي سري دوم

بحث به زبان قوم


از شيوههايي كه امام در بحث خود به كار ميبرد اين بود كه او با هر قومي به زبان همان قوم سخن ميگفت و با طرفداران تورات از تورات و با طرفداران انجيل از متن انجيل حرف ميزد. حتي نوشتهاند او با صابئين به زبان عبريشان،‌ با زردشتيها به زبان پارسي احتجاج ميكرد و آنها را در كار خود مجاب ميساخت. او حتي در سر سفرهاي كه در برابر اقوام مختلف قرار ميگرفت براي خوش آمد مهمانان مطايباتي داشت و اين مطايبات را به زبان آنان بيان ميكرد. حتي از او آمده است كه گاهي به زبان فارسي با ايرانيان حرف ميزد و اين امر براي آنان بسيار خوشايند بود و احساس انس و صفاي بيشتري با امام ميكردند.

 

برنامة كار او


امام در مرو بيكار نبود، فعاليتهاي سازندهاي در مرو داشت كه هر كدام به نحوي درخور بحث هستند. اهم كارها و رئوس فعاليت امام عبارت بودند از:
آموزشها و تعليم و بيان حقايق اسلام براي مردمي كه سالهاي سال عطش شنيدن آن را داشتند.
حمايت از مستضعفان ومحرومان
مبارزة فكري با علماي مذاهب مختلف و با صاحبان مكاتب مختلف از جمله ماديون
اصلاح و تصحيح فرهنگ ديني مردم و توجه دادن آنها به آداب مذهبي
رهبري و هدايت نيروي انقلابي شيعه و گروه علويون كه خواستار براندازي ظلم بودند
بحث و درگيري ناصحانه با افرادي كه در خط ناصواب بودند و ديگران را جرأت ارشاد آنان نبود، مثل مأمون
وقتگذاري براي احتياجات، مناظرهها و تبيينها.
آري سه سال آخر عمر امام فرصتي بود كه مردم به اصول و مسائل اسلام آشنا گردند و آنها كه سالها در خفقان و به دور از آشنايي با حقايق اسلام از زبان معصومي بودندو يا عمر را در غفلت و اغفالها گذرانده بودند اينك از اين فرصت بدست امده استفاده ميكردند.

 

برنامه داري براي زندگي


او ميكوشيد زندگي مردمرا نظامدار و براي آنها تعيين برنامه كند. در عرصة اين برنامه ضمن توجه دادن به دنيا تأكيد بر آخرت داشت و مردم را به انجام كارهاي نيك سوق ميداد. وعدههاي او به پاداش اخروي محرك و انگيزة نيرومندي براي كارهاي خير مردم به حساب ميآمد. دستورات زندگيساز و نظام بخش زندگي او بسيار و از آن جملهاين دستور بود:
بكوشيد اوقات خود را به چهار بخش قسمت كنيد: 1- بخشي از آن براي ارتباط با خدا و راز و نياز با او 2- بخشي ديگر را براي امرار معاش و گذران زندگي 3- بخشي را براي معاشرت با دوستان مورد اعتماد و آنها كه عيبهايتان را به شما معرفي ميكنند و در باطن به شما اخلاص ميورزند
4- و بخش نهايي را براي بهره گيري از لذت مشروعتان اختصاص مي ددهيد زيرا با استفاده از اين اوقات است كه شما قادر به تلاش در اوقات ديگر خواهيد بود

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 10:59  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

حكايات رضوی سري اول

حكايات رضوي

حکايات

 

حکايات شامل يکصد داستان به صورت متني و يکصد داستان به صورت صوتي پيرامون زندگي سياسي ، اجتماعي و شخصي آن حضرت مي باشد .

 

حكايات رضوی سري اول

آراستگي و وقار


او داراي سنگيني، وقار و متانت بود. هنگامي كه راه ميرفت در مشي او تندي و كندي مشاهده نميشد. احساس عجله و شتاب براي حركت او نبود مگر در مواقعي كه براي دستگيري از مستمندي به پيش ميرفت. با ديگران سخن ميگفت ولي در روابط او با ديگران حتي در شادترين مراسم قه قه هاي از او شنيده نشد و گزارش نويسان خندة او را تبسم ثبت كردهاند و اين خود سبب آن بود كه كسي در مجلس او جرأت گستاخي نداشته باشد.

 

آسان گرفتن زندگي


آنچه دشواريهاي او را در زندگي نسبتاً آسان مي كرد آسان گيري زندگي و تهيه وسايل و ابزار آن در حد گذران،‌ بدون انديشه هدف قراردادن زندگي بود. چه بسيارند افرادي كه به خاطر هدف قراردادن دنيا و تصور اين كه ابدالدهر مي خواهند در آن توقف كنند و هم به خاطر تعصبات و رقابت ها و حرص و ولع هاي بسيار، زندگي را برخود و ديگران سخت مي گيرند. او امام است و الگو و رهبر جامعه. در زندگي وظيفه اي را براي خود ترسيم كرده و مي كوشيد آن را به نحوي شايسته و درخور تحسين انجام دهد. امام رضا (ع) زندگي را بر خود آسان مي گرفت و وابستگي ها را از خود دور كرده بود. البته كسان و بستگان پرتوقعي بودند كه در اثر خواهندگي ها كار را بر امام سخت مي كردند ولي امام بر اساس سخت گيري برخويش به نفع ديگران، سعي داشت حاجات ديگران را برآورده سازد.

 

آشنائى به تمام لغت ها و زبان ها


مرحوم شيخ صدوق ، شيخ حرّعاملى و ديگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حكايت كنند:
حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام به تمام زبان ها و لغات ، آشنا و مسلّط بود؛ و با مردم با زبان محلّى خودشان صحبت مى نمود.
و بلكه حضرت در لهجه و تلفّظ كلمات ، از خود مردم فصيح تر سخن مى فرمود، تا جائى كه مورد حيرت و تعجّب همه اقشار و افراد قرار مى گرفت .
اباصلت گويد: يك از روزها به آن حضرت عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبان ها و لغت ها آشنا شده اى ؛ و اين چنين ساده ، مكالمه مى نمائى ؟
امام عليه السلام فرمود: اى اباصلت ! من حجّت و خليفه خداوند متعال هستم و پروردگار حكيم كسى را كه مى خواهد بر بندگان خود حجّت و راهنما قرار دهد، او را به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه مى سازد، كه زبان عموم افراد را بفهمد و با آن ها سخن گويد؛ و بندگان خدا بتوانند به راحتى با امام خويش سخن گويند.
سپس امام رضا عليه السلام افزود: آيا فرمايش اميرالمؤ منين ، امام علىّعليه السلام را نشنيده اى كه فرمود: بر ما اهل بيت - عصمت و طهارت - فصل الخطاب عنايت شده است .
و بعد از آن ، اظهار نمود: فصل الخطاب يعنى ؛ معرفت و آشنائى به تمام زبان ها و اصطلاحات مردم ؛ و بلكه عموم خلايق در هر كجا و از هر نژادى كه باشند.

ادامه حكايت در ادامه مطلب ...

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1392ساعت 10:43  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

دويست و بيست سخنان گهربار امام رضا (ع) سری چهارم

 دويست بيست سخنان گهربار امام رضا (ع)

 دويست و بيست سخنان گهربار امام رضا (ع)

166- ملعون است ملعون است کسي که غيبت برادرش را نمايد. 

167- هيچ بنده‏ي مؤمني نيست که دعا کند براي مردان و زنان مؤمن و مسلمان از زنده و مرده‏ي آنها مگر آن که خداي تعالي مي‏نويسد براي او به عدد هر مؤمن و مؤمنان حسنه از آغاز بعثت آدم تا قيام قيامت. 

168- عبادت و بندگي خداي متعال به زيادي نماز و روزه نيست بلکه عبادت تفکر و انديشه کردن در امر خداي عزوجل مي‏باشد. 

169- حضرت رضا از پدرش موسي بن جعفر روايت کرده که حضرت صادق (ع) فرمود: چه بسيار کساني هستند که خنده لغو و بي‏جهت در دنيا مي‏کنند زياد و در نتيجه در قيامت بسيار گريه خواهند کرد. 

170- و چه بسيار کساني هستند که در دنيا از خوف خدا گريانند بر گناه خود و در قيامت در بهشت خندان و شادي آنان بسيار است. 

171- ايمان عبارتست از اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به اعضاء و جوارح. - هيچ قولي درست نيست مگر آنگاه که با عمل همراه باشد . هنرمند بودن به گفتار نيست . دو صد گفته چون نيم کردار نيست. و هيچ عملي تحقق نمي‏يابد مگر آنگاه که با نيت همراه باشد و هيچ نيت درست نيست مگر وقتي که با سنت پيغمبر (ص) موافق باشد. 

172- هيج عملي محقق نمي‏شود مگر با نيت. 

173- عقيق فقر و نفاق را از بين مي‏برد. 

174- از حضرت رضا منقول است که حضرت صادق (ع) مي‏فرمود انگشتر ياقوت به دست کنيد زيرا آن فقر را از بين مي‏برد. 

175- سزاوار نيست که مرد استعمال بوي خوش را هر روز ترک کند سپس اگر نتوانست پس يکروز در ميان اگر نتوانست پس در هر روز جمعه و ترک نکند آنرا. 

176- سه چيز از سنن پيمبران مرسل است . استعمال عطر ، و کوتاه کردن مو و نزديک شدن و هم خوابي با حلال خود. 

177- حضرت رضا از پدرانش نقل مي‏کند که فرموده‏اند: ايمان به من نياورده آنکه کلام من را براي خود تفسير کرده. 

178- هر کس رد کند متشابه قرآن را به محکمش به صراط مستقيم هدايت شده (چون آنان که اهليت دارند مي‏توانند معاني متشابهات قرآن را در محکمات پيدا کنند) . 

179- سپس فرمودند در اخبار ما نيز مانند قرآن محکم و متشابه وجود دارد سپس معاني اخبار متشابه را از محکم آن دريابيد و درک کنيد و بدون مراجعه به محکمات از اخبار متشابه پيروي نکنيد پس گمراه شويد. 

180- شيعه‏ي ما کساني‏اند که تسليم فرمان مايند و گفتار ما را مي‏گيرند و عمل مي‏نمايند ، و با دشمنان ما  مخالفند پس هر کس اين چنين نباشد ، از ما نيست . 

181- هر که بنشيند در مجلسي که در آن امر ما زنده شود دل او نمي‏ميرد روزي که در آن روز دلها مي‏ميرد. 

182- عبدا... دهقان گفت داخل شدم بر حضرت عليه‏السلام پس به من فرمود معناي آيه‏ي و ذکر اسم ربه فصلي چيست ؟ گفتم هر وقت اسم پروردگارش را ببرد برخيزد و نماز بگذارد پس فرمود در اين صورت خداي عزوجل تکليف شاق و دشوار کرده است. گفتم فدايت شوم پس چه معني دارد؟ فرمود هر وقت اسم پروردگارش را ببرد يا بياد آرد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. 

183- هر کس نتواند عملي انجام دهد که کفاره‏ي گناهانش شود پس بايد زياد صلوات بفرستد بر محمد و آل او زيرا صلوات گناهان را منهدم و نابود مي‏کند. 

184- حضرت رضا (ع) از حضرت صادق (ع) نقل مي‏کند که فرمود: 

نجات مؤمن در نگهداشتن زبانش است. 

185- هر که ساکت شد نجات يافت. 

186- بيشتر گناهان فرزند آدم در زبان اوست . 

 

ادامه احاديث در ادامه مطلب ....


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم مرداد 1392ساعت 10:40  توسط محمدرضا  |  آرشیو نظرات

دويست و بيست سخنان گهربار امام رضا (ع) سری سوم

 دويست بيست سخنان گهربار امام رضا (ع)

 دويست و بيست سخنان گهربار امام رضا (ع)

111- محمد بن عرفه گفت: حضرت رضا به من فرمود : واي بر تو اي پسر عرفه عملي کنيد که در آن ريا نباشد و به منظور شنيدن مردم انجام نشده باشد زيرا هر کس براي غير خدا عمل کند خدا او را وا مي‏گذارد به آن کس که براي او عمل کرده (يعني خدا مهمات وي را کفايت نمي‏کند) 

واي بر تو کسي عملي نکرد مگر آنکه خدا او را با آن عمل برگردانيد اگر خوب بود خوب و اگر بد بود بد خواهد ديد. 

112- هر کس با فقير مسلماني برخورد کند و بر او سلام کند، برخلاف سلامي که به شخص توانگر مي‏نمايد ، يعني با بي‏اعتنائي ، خداي عزوجل را در قيامت ملاقات مي‏کند، در حالي که بر او خشمگين است. 

113- هر کس قائل به «جبر» است به او از زکوة چيزي ندهيد ، و شهادت آنها را هيچوقت نپذيريد. 

114- صله‏رحم کن اگر چه به يک شربت آب باشد و بهترين صله‏ي رحم آزار نرساندن به رحم است و صله‏ي رحم موجب طول عمر و موجد محبت در خانواده مي‏باشد . 

114- محمد بن سنان از حضرت رضا (ع) مسائلي پرسيد و حضرت در جواب او نوشت : 

115- علت نماز آن است که نماز اقرار کردن است به پروردگاري خداي عزوجل و بي‏مانند بودن او ، و ايستادن است جلوي خداي بزرگ جل جلاله با حالت ذلت و مسکنت و سئوال و خضوع و اعتراف و درخواست گذشت و عفو از گناهان گذشته و صورت نهادن بر زمين همه روز براي بزرگداشت و تعظيم نسبت به خداي عزوجل و اينکه بياد خدا بوده و او را فراموش نکند و حال سرکشي براي وي دست ندهد با حال حضوع باشد و اظهار ذلت نمايد و راغب و طالب زيادتي در امور دين و دنيا باشد. 

116- حسن بن محبوب گويد: از حضرت رضا (ع) راجع بقول خداي عزوجل پرسيدم (آيه 33- سوره 4) همه را در ترکه پدران و مادران و خويشان ، بستگاني قرار داده‏ايم و کساني را که با آنها دست (بيعت يا پيمان) داده‏اند (بهره آنها را بدهيد) حضرت فرمود: مقصود ائمه (ع) باشند که خداي عزوجل پيمان شما را با ايشان بسته است . 

117- همانا کردار نيک و بد بندگان به رسول خدا (ص) عرضه مي‏شود . 

118- احمد بن ابي عبدا... گويد: از حضرت رضا (ع) پرسيدم که ذوالفقار شمشير رسول خدا (ص) از کجا آمد؟ فرمود: جبرئيل (ع) آن را از آسمان آورد و زيور آن از نقره بود و آن نزد من است . 

119- احمد بن عمر گويد: از امام رضا (ع) درباره‏ي قول خداي عزوجل (خدا شما را امر مي‏کند که امانتها را به صاحبانش رد کنيد) (52 سوره‏ي 4) پرسيدم، فرمود: ايشان ائمه از آل محمد (ص) مي‏باشند که بايد هر امامي امانت امامت را به امام بعد از خود بسپارد به ديگري ندهد و از امام هم دريغ ندارد. 

120- امام رضا (ع) : تواضع و فروتني آنست که به مردم آن را بدهي که دوست داري، همان را به تو دهند. در حديث ديگر راوي حديث گفت : تواضع مراتبي دارد. از آن جمله شخص قدر شخصيت خودش را بداند و آن را در جايي که شايسته‏اش مي‏باشد با دلي سالم فرود آورد. دوست نداشته باشد به کسي چيزي دهد مگر آنچه خواهد به او داده شود اگر از کسي بدي ديد اثر بدي آنرا با نيکي دفع کند و خشم خود را فرو خورد، از مردم گذشت کند زيرا خداوند نيکوکاران را دوست مي‏دارد. 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: حكايات رضوي سري هشتم----
[ چهار شنبه 4 شهريور 1394 ] [ 11:26 ] [ مریم محمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.... السلام علیک یا سلطان خراسان... آن دل كه به ياد تو نباشد، دل نيست قلبى كه به عشقت نتپد جز گِل نيست آن كس كه ندارد به سر كوى توراه، از زندگى بى ثمرش حاصل نيست.. یا امام رضا مددی......................
نويسندگان
لینک های مفید
لینک های مفید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






حذف لینک مخفی ما حرام بوده و عواقب اخروی خواهد داشت

 السلام علیک یا سلطان خراسان

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/3/23/1213017_607.mp3&autostart=1&autoreplay=0&showtime=1&volume=70&volumecolor=0xD4D40D&equalizercolor=0x000000&theme=violet" />

❊✺ (کد صوتی ولادت امام رضا(ع ✺❊

ذکر روزهای هفته
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

کد تقویم

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج